انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۱۱مرداد

ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ!



ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ:



ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪﻡ



ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:



ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ



ﯾﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﻫﺮﭼﻪ!



ﺍﺻﻼ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ!



ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟



ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ



ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ:



ﭼﻮﻥ ♥ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩ. ﺍ .ﺭ .ﻡ♥




N.K :)
۰۹مرداد

بعضی ها را بدرقه کنید ، حتی اگر لایق بدرقه نباشند




بدون کنار زدن پنجره ، بدون سر برگرداندن به عقب ...




بعضی ها را بدرقه کنید و بگذارید به قلب هایی بروند در اندازه خودشان




حتی اگر مطمئن باشید




روزی با چشمانی وحشت زده و بی پناه بر خواهند گشت




زخم های خاطراتشان را ببندید ، بودن های ناروایشان را بشویید




غرور و دروغ و قضاوتشان را در چمدانشان بگذارید




و بگذارید به هر کجا که باید بروند ، بروند ...




بگذارید در گذشته به جایی که به آن تعلق دارند آرام بگیرند




برایشان گریه کنید ، سوگواری کنید و بدانید




این از دست دادن ضروری ست برای به دست آوردنی گران بها




بعضی ها را تمام کنید و در گوشه بودنشان روبان بچسبانید




بعضی چیزها ، بت ها ، باورها ، عادت ها ، آدم ها را




برای همیشه بدرقه کنید ...




دست تکان دهید ، لبخند بزنید ، قلبتان را به بوسه های باد بسپارید




و به زمان ، اجازه گذشتنی سلانه تر را بدهید




حالا بلند شوید شهامتتان را تحسین کنید و خودتان را در آغوش بگیرید ...


N.K :)
۰۷مرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
N.K :)
۰۵مرداد

یک نفر باید باشد ک



بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی



تمام حرف هایی ک دارد آرام آرام درونت می گندد را ب زبان بیاوری



از آن حرف هایی ک شب ها موقع خواب



ب بی رحمانه ترین شکل ممکن ب سرت هجوم می آورند



و رسالتشان این است ک خواب را از تو بگیرند



حرف هایی ک وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!




یک نفر ک وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم،



اصلا یک نفر باشد ک هیچ چیز نداند



یک نفر باشد در این دنیا ک نصیحت را بلد نباشد...



یک نفر ک وقتی برایش تعریف میکنی ک کارم دارد به جاهای باریک می کشد،



پوزخند نزند، به شوخی نگیرد



جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،



آنقدر ک یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت



یک نفر ک تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،



مثل همه ی آنهایی ک خود را علامه دهر می دانند نباشد!



وقتی ک برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،



برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،



راه کار ندهد، فقط گوش کند ..



یک نفر ک بداند این چیزهایی ک تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،



اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است




خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد



بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است،



گاهی حرف می زنند تا ویرانی زلزله درونشان را ب تعویق بیاندازند



حرف زدن گاهی مُسکن است،



آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند،



نه اینکه کمک بخواهند



حرف می زنند ک ویران نشوند



حرف می زنند ک آرام بگیرند



مانند کسی ک خود می داند چه روزی قرار است بمیرد، آرام می گیرند.




ب قول آن رفیقمان ک می گفت :



حرف هایی در دلم هست



ک حاضرم فقط به کسی بگویمشان ک قرار است فردا بمیرد ...



همین...





پ ن:"این پست کامل کننده کامنتی هس ک مریم برا تو گذاشتم"

 


N.K :)
۰۵مرداد

 
وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند دردناک باشد!


هیچکس از دنیای مردانه نمی گوید …



هیچکس از حقوق مردان دفاع نمیکند …



هیچ انجمنی، با پسوند «… مردان» خاص نمیشود …



مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند


این روزها، همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند.



در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.



یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند.



وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند.



حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند …



یکی از همین مردهای همیشه خسته ،



از همین هایی که از ۱۸ سالگی دویدن را شروع میکنند و مدام باید عقب باشند.



مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند ؛ سربازی، کار، در آمد، تحصیل …



همه از مردها همه توقعی دارند.



باید تحصیل کرده باشند ، پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی …



و خدا نکند یکی از اینها نباشند !


ما هم برای خودمان خوشیم !


مثلا از مردی که صبح تا شب دارد برای در آمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب



برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند،



توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند



و از مردی که زیر پنجره مان ویالون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد !



توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند،



خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند



و غذاهای بد مزه ی ما را، با اشتیاق بخورند .



با ما مهمانی هایی که دوست داریم، بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند.



دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند، و \"نان استاپ\" توی جمع، قربان - صدقه مان بروند،



هیچ زن زیباتری را اصلا نبینند،



حتی یک نخ هم سیگار نکشند،



و …



مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند.



بیایید قبول کنیم.



مرد ها صبرشان از ما بیشتر است.



وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند



وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمیدهند ،



وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفششان کثیف است



تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین.



و ما موجودات کوچک شگفت انگیزه غرغروی بی طاقت را هم ، دوست دارند.



دوستمان دارند، و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد؛ برای زیبایی ام میخواهد !



نکند من را فقط برای شب هایش میخواهد ؟



نکند من را برای چال روی لپم میخواهد ؟



در حالی که دوستمان دارند ؛



مرد ها همه دنیایشان همین طوری است.



ساده و منطقی …



درست بر عکس دنیای ما !


بیایید بس کنیم.



بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم.



من فکر میکنم مردها ؛



آنقدرها که داریم نشان میدهیم ، بد نیستند !



مردها دلشان زنی میخواهد ، وفادار ؛



که کنارش آرامش داشته باشند.



فقط همین.



کمی آرامش در ازای همه ی فشار ها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل میکنند.



کمی آرامش در ازای قصر رویایی ای ، که ما طلب میکنیم …



بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند،



تعریف مردها از خوشبختی، خیلی ساده است.



بعضی وقتها باید بگوییم میم مثل مرد...



( تقدیم به تمام مردان پاک سرزمینم )




N.K :)
۰۳مرداد
ﮔﺎﻫﻲ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺁﺩﻣﻴﺰﺍﺩ،


 ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮند ک ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻳﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﻤﻮلیند



ک ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺑﺨﻨﺪﻱ



ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ک ﺑﻲ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ


 ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻛﺮﺩ



ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺮﻭﺩ ﻛﻪ تو ﻣﻴﺰﺑﺎﻧﻲ ﻳﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ



بیخیال این باشی ک ﺟﺎﻳﻲ ک ﻫﺴﺘﻲ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭﺳﺖ ﻳﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺕ



ﺣﺘﻲ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻟﺖ، ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ک ﺟﺮاﺕ ﮔﻔﺘﻨﺶ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻱ


ﺑﻬﺸﺎﻥ ﺑﮕﻮﻳﻲ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﻲ ک ﻣﻴﺸﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻧﺪ



ﺁﺩمهاﯾﯽ ک ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ یِ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ ﺍﻧﺪ....









پ ن:حس خوبیه وقتیکه با دوستت همزمان ی حرفی و میزنین بعد دوتایی میگین عه چ با هم گفتیم و میخندین...

N.K :)
۰۲مرداد

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام



اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.



هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست



که مزدِ گورکن



از بهای آزادیِ آدمی



افزون باشد.



جُستن



یافتن



و آنگاه



به اختیار برگزیدن



و از خویشتنِ خویش



بارویی پی‌افکندن




اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد



حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم...




"احمدشاملو"







یادش گرامی...

N.K :)
۳۱تیر

N.K :)