انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۰۷بهمن
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل


از کاروان چ ماند جز آتشی ب منزل...




 
 
 
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود ب چشم خویشتن دیدم ک جانم می رود...
۹۴/۱۱/۰۷

نظرات  (۴)

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام نازی
** ****** *** ** ***********
پاسخ:
سلام عزیزم
:((
۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۲۴ مهبد یحیائی
سلام دوست من
من چندین بار قبلاً هم اومده بودم ، نظرم گذاشته بودم، اما ظاهراً مدتی فعال نبودید، ایشالا سلامت باشید :)
پاسخ:
سلام آقای مهبد
کامنتی ازتون نداشتم جناب ای پی رو ندیده باشم ولی کامنت مطمئنم نداشتم حتی الان دوباره رفتم نگاه کردم
ممنونم همچنین شما :)
رفتی و از رفتن تو
قلب آیینه شکسته
کوچه ها در خلوت شب
پنجره ها همه بسته...
پاسخ:
چقدر این آهنگ حبیب قشنگه
یک دنیا ممنونم ازتون بابت این انتخاب زیبا
مرسی... :)
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۵۸ مهبد یحیائی
اتفاقاً فکر کنم تو آبان ماه بود که چند مدت پست نگذاشته بودید و توی کامنتا دیدم ظاهراً ناخوش احوال بودید که براتون آرزوی سلامتی کرده بودم ، حالا که نرسیده دوباره در این کامنت آرزوی سعادت و سلامتی دارم براتون
پاسخ:
بله ی مدت کلا گذاشته بودم کنار بعد فک میکنم 40-50روز برگشتم ولی کامنتی ازتون ندیدم
ممنونم منم برای شما بهترینارو آرزو دارم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">