پروفسورفرانسوی"هانری ماسه"
درجشن بازنشستگی اش دردانشگاه سوربن فرانسه چنین گفت:
من عمرم راوقف(ادبیات فارسی) ایرانی کردم.
وبرای اینکه به شمااستادان وروشنفکران جهان بشناسانم
که این ادبیات عجیب چیست،
چاره ای ندارم جزاینکه به مقایسه بپردازم وبگویم که
ادبیات فارسی برچهارستون اصلی استواراست:
فردوسی،سعدی،حافظ ومولانا
فردوسی،هم سنگ وهمتای هومر یونانی است وبرترازاو...
سعدی،آناتول فرانس فیلسوف رابه یادما می آورد.
حافظ باگوته ی آلمانى قابل قیاس است
که خودراشاگردحافظ
و زنده به نسیمی که ازجهان اوبه مشامش رسیده،می شمارد.
امامولانا...
درجهان،هیچ چهره ای رانیافتم که بتوانم مولانارابه آن تشبیه کرد
اویگانه است ویگانه باقی خواهدماند
اوفقط شاعرنیست
بلکه پیشترجامعه شناس وبویژه روانشناس کاملی است
که ذات بشروخداوندرادقیق میشناسد
قدراورابدانیدوبوسیله آن خودراوخدارابشناسید.
ومن اگرتاپایان عمرم دیگرحرفی نزنم
همین چندجمله برایم کافی است..
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
وقتی که می رفتی بهار بود
تابستان که نیامدی پاییز شد
پاییز که برنگشتی پاییز ماند
زمستان که نیایی پاییز می ماند
تو را به دل پاییزی ات فصلها را به هم نریز
"عباس معروفی"
درزندگی هر مرد. . .
"مخدری هست به نام" زن"!!!
زنی که دوستش دارد.
نبودش...
قهرش...
دوریش...
خماری می آورد و آب میکند ابهت مردانه اش را!!!
و اینگونه است که میگویند :
"قــــــــــدرت" جاذبه ی مرد است!
و "جــــــــــاذبه" قدرت زن!
همه چیز از جایی شروع شد
ک گفتی دوستم داری
گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی
بهانه ای کافیست...
"لیلاکردبچه"
همه چیز از جایی شروع شد
ک گفتی دوستم داری
گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی
بهانه ای کافیست...
"لیلاکردبچه"