انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۱۵مهر

 

وقتی که می رفتی بهار بود
 

 

تابستان که نیامدی پاییز شد
 

 

پاییز که برنگشتی پاییز ماند
 

 

زمستان که نیایی پاییز می ماند
 

 

تو را به دل پاییزی ات فصلها را به هم نریز

 

 

 

"عباس معروفی"