انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۷بهمن

 

ان شاالله فردا میرم مشهد یا نه میشه گفت امروز..شدیدا دلم امام رضامیخواست و هیچ جوره ای فکر نمیکردم ک امسال قسمتم بشه..

یک ساعت قبل هم رفتم پیش خواهرشون و ی سلامی دادم اینم عکس.. :)

 

 

بعدِ حدود ۸سال دارم سوار قطار میشم برام جالبه :دی دیشب ب ریحان میگم آدم راحت خوابش میبره؟

میگه خیالت راحت اگر کل قطار هم خوابشون نبره تو استاد بزرگ خواب راحت تا خود مشهد لالایی :))

اما ریحانه ک نمیدونه من این دوسه روزه اصلا روی فرم نبودم و فوق العاده کم خوابیدم..

هواشناسی هم چک کردم انگاری مشهد برفیه امیدوارم ی برف خوشگل بیاد..

1-آقاگل ی پست گذاشته بود در مورد عکس از کلاس اولشون و اینکه کدومم :)) واقعیت اینه ک من هیییچ گونه تصوری از هیچ کدوم از دوستان ندارم ب جز اون دوستانی ک عکسشون بوده و دیدم ..ولی نکته چی بود ک اینو نوشتم اقاگل نوشته عکسِ کلاس اول برای سال 76-77..بعد من کامنت گذاشتم عه من فک میکردم شما همسن من باشین ایشون هم جواب داده خب راستش من حدس میزدم از شما کوچکتر باشم :))) بس ک اقاگل همه جا مینویسن من پدربزرگ هستم و فلان و بهمان من از دیروز حس فسیل بهم دست داده :دی


2-سعی کنین باجنبه باشین دیر از چیزی ناراحت بشین ادما رو راحت ببخشین ولی ولی ولی اگر کسی ب شخصیتتون توهین کرد و باعث دل شکستنتون شد نبخشینش بدشو هم نخواهین اما بذارینش ب عهده ی خدا..

3-چقدررررر خوبه ک جناب مترسک اومده خیلی خوش اومدی رفیق :) من از جمعه ی جورایی منتظرش بودم

4-اگر لایق باشم ب یاد دوستانم هستم.
5-تک بیت های عاشقانه زیاده اما از نظر من تک بیت این پست نهایت یک عاشقانه ی زیباست...
 

" گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عُقبی
چون تو دارم، همه دارم، دگرم هیچ نباید"

 

 

 

N.K :)
۲۴بهمن
آخخخخخ ک چ حاااااااااااالی داد
از 3شنبه هفته ی قبل تاالان چه روزای لذتبخشی بوده...
بین بازی اس میومد برام یا تماس ک نازی از اون دعاهای اساسی بکن ببریم میگفتم حله خیالتون راااحت :))))
پسرای آبی دمتون گرمممممممم
کیف کردم...
خداجونمممم مرسیییییییییییی

آبی یعنی غرق در خوشحالیم*عشق می ورزم ک استقلالیم



N.K :)
۲۱بهمن

امروز عصر این کلیپ و برام فرستادن وقتی دیدم ی خنده با صدای بلند کردم..
یعنی دمشون گرم با حرفاشون انقدر باعث شادی روح آدم میشن...
 


ببینین این آقا رییس سازمان بحران کشوره...اینجوری حرف میزنه یعنی شعور در حد.....
بعد ما انتظار چی داریم از کشورمون...
الان بحثه جشنواره فجر هست و نامزدایی ک انتخاب شدن...اینجوری ک خبرا هست انتخابا از افتضاح ی چیزی اونطرف تره...
این مطلب هم در مورد نامزدها هست جالبه وقت داشتین بخونین

 

۱۳ نکته عجیب از فهرست نامزدهای جشنواره فجر

یعنی قشنگ حال آدم از همه چیزی بهم میخوره...
جمعه هم میگن برین راهپیمایی پرچم آمریکا بندازن زیر پا آتیش بزنن بعد ناراحت میشیم ک چرا ترامپ گفته ایرانیا نرن آمریکا...
هعی...الان دوسدارم مث همین خرسه توی آخر کلیپ بگم خداااااااااااااا
 

 

N.K :)
۱۹بهمن
آدم وقتی ساعت از دوی شب گذشته گشنش بشه منطقی ترین کار اینه ک یا لقمه ی نون و پنیر آماده کنه یا حلوا شکری یا نهایت نیمرو..

ولی من ک امشب  گشنم شده دیدم من ک دارم نود میبینم و وبلاگارو میخونم میلی هم ب اون خوراکیایی ک خط اول نوشتم ندارم پس یک بسته مرغ از توی فریز دراوردم و گذاشتم توی ماهیتابه تا سرخ بشه... :)
 قشنگ الان حس سحری آماده کردن دارم با بویی ک توی خونه پیچیده... :))
فکر میکنم دیگه آماده شده...
شب بخیر :)


دمی با دوست در خلوت ب از صدسال در عشرت
من آزادی نمی خواهم ک با یوسف ب زندانم


N.K :)
۱۳بهمن
9سال ته تغاری بودن ی نشونه هایی از لوس بودن و توی آدم بوجود میاره حالا اگر دختر هم باشی بیشتر..البته لازمه بگم ک از نظر من آقایون توی هر سنی هم ک باشن ی نوعی از رفتارای لوسانه و بچه بودن توی وجودشون هست :)

چند شب قبل با خواهرا و برادرا ک نشسته بودیم حرف سر خاطرات ایام ماضی شد و متفق القول نظرشون این بود ک من خیلی لوس بودم و خواهر جانمون ک بدون هیچ تعارفی نگاه کرد توی چشام و گفت البته هنوزم لوس ترین و نازنازی ترین بچه ی خانواده ای :| و ریحانه هم این حرفو تایید کرد :/ (از نظر خودم نیستم :) )

بعد هم دو برادر عزیز دوتا اعتراف تلخ کردن در مورد همین لوس بودن من و اینکه بابا هر کاری ک من میخواستم برام میکرده و همه چیز باید مطابق نظر من میبوده:/

یکیشون گفت همیشه توی نقاشیایی ک میکشیدم شخصیتای منفورم ی ربطی ب تو پیدا میکرد و اون یکی ک گفت هنوزم توی انباری بری ببینی بعد گذشت حدود 20سال مشخصه ک با گلای انار اون قسمت عقب پایینش نوشتم مرگ بر نازنین .....

و منی ک از خنده منفجر شدم.. :))

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای..
من در میان جمع و دلم جای دیگرست..


N.K :)
۰۹بهمن

پست دیشب همونطور ک نوشته بودم برمیدارم برداشته شد و الان دیگه حالم خوبه ممنون از محبت تمام دوستانی ک اونموقع شب اومدن نگران حالم شدن و کامنت گذاشتن..مرسیییی :)


+استیج و ببینین قوی هستن مخصوصا آقایون (چقدر بابک سعیدی امسال نفرت انگیزه :/ )

+بالاخره توی قضیه پلاسکو ی نفر مواخذه شد و تذکر گرفت حالا کاری نداریم ک اون فرد کسی نیست جز عادل فردوسی پور :)

+یکی از دوستامو بعد 8سال دو سه شب قبل دیدم (کلی ذوق کردن و بوس و بغل (دقیقا فیلم هندی :/ ) :) بعد اومده برام تلگرام پیام گذاشته اولین کاری ک کردم شماره ی خونه رو دادم بهتره همون اول بدونه من خیلی حوصله ی چت طولانی ندارم :دی چت کردن من فقط مختص دوسه نفر میشه بقیه هر کاری داشته باشم یا داشته باشن تلفنی :)



+دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دلِ من رفته ک جان در بدنی


N.K :)
۰۴بهمن

فکر میکنم شب جمعه بود ک گفتن پیامک زده شده ک ما توی موتور خونه هستیم و زنده ک بعد خبر تکذیب شد!شنبه شب گفتن رفتن موتور خونه کسی و پیدا نکردن و دیشب و امروز صبح خبری ک اومد این بود ک پیکر 4نفر و از موتور خونه پیدا کردن...متاسفانه ی جورایی باید بگیم زنده ب گور شدن :(

این نشون میده ک مملکت ما ک ب اسم جمهوری اسلامی هست هیچ چیزیش درست نیست...انقدر بی اعتمادی و دروغ هست ک آدم هیچ چیزی و نمیتونه باور کنه..

مسئولین عزیز!! ک این چند روزه دارن در این مورد صحبت میکنن و درحال پاسکاری مسئولیت ی جورایی بدشون نمیاد کامل منکر این اتفاق بشن و همه تقصیرات و بندازن گردن مردم..یکی از کانالا ی مطلب جالب نوشته بود گفته بود "همش دارن میگن ک نیایین عکس نگیرین فیلم نگیرین جمع نشین ی جورایی داریم فکر میکنیم ک خوبه این عکس و فیلما هست وگرنه مسئولین ب کل منکر ساختمونی ب اسم پلاسکو میشدن"

این مطلب هم جالبه از آقای احسان محمدی " عصر ایران "


یک سخن کز دل بر آید بر لب این قوم نیست

گرچه از بانگ اذان گوش فلک کر می کنند

در دل مردم هراس کیفر اندازندگان

خود چرا کمتر هراس از روز کیفر می کنند

"شهریار"


پ ن:عذر بابت اینکه کامنتای پست قبل ج داده نشده ان شاالله در اولین فرصت

N.K :)
۰۲بهمن
وقتی تصمیم میگیری ک نباشی و ی مدت ننویسی اون اوایلش خیلی سخته.. برای خودم توی یک هفته ی اول بارها اتفاق افتاد ک باز کردم پنلو تا بنویسم بعد یکدفعه گفتم عه من ک گفتم نیستم...اگر اون 7-8روز و بگذرونی کم کم عادی میشه و هر چی بیشتر بشه این نبودن تازه میفهمی آخ چقدر خوبه ک گاهی آدم فقط بخونه و وب گردی کنه... ؛)
ولی خب الان ک تصمیم گرفتم برگردم  بعد یکساعت نشستن پشت سیستم و نگاه کردن ب ص مانیتور چیز خاصی ب ذهنم نمیرسه برای نوشتن و نهایت اینی شده ک دارین میخونین..
راستی،سلام :)

N.K :)