انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عباس معروفی» ثبت شده است

۲۶بهمن


می‌دانی اولین بوسه‌ی جهان چه‌طور کشف شد؟



دست‌هایش تا آرنج گلی بود .......



گفت که در زمان‌های بسیار قدیم



زن و مردی پینه‌دوز یک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند.



مرد دست‌هاش به کار بود، تکه نخی را به دندان کند،



به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز.



زن هم دست‌هاش به سوزن و وصله بود،



آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم.



ناچار با لب برداشت، .......شیرین بود، ......ادامه دادند...




"عباس معروفی"










جان به لب آمد و بوسید لب جانان را
طلب بوسهٔ جانان به لب آرد جان را

N.K :)
۱۵مهر

 

وقتی که می رفتی بهار بود
 

 

تابستان که نیامدی پاییز شد
 

 

پاییز که برنگشتی پاییز ماند
 

 

زمستان که نیایی پاییز می ماند
 

 

تو را به دل پاییزی ات فصلها را به هم نریز

 

 

 

"عباس معروفی"

 

 

 

 
 
 
N.K :)