انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمه» ثبت شده است

۰۸مرداد
11فروردین 77ساعت 10:45خاله م زنگ زد خونمون...من گوشی و ج دادم.گفت خاله جون مامانت ی خواهر کوچولوی خوشگل برات آورد...این خواهر کوچولوی خوشگل من شب جمعه ای ک گذشت ی عروس زیبا و بی نظیر شد...وقتی 5شنبه ساعت دو بود رفتم ارایشگاه ریحان و دیدم بغض کردم و بغلش کردم و گفتم ماه شدی خوشگل من...و این اتفاق میشه دلیل اصلی نبودن من توی این یک ماه اخیر..حتی برای ثانیه ای پشت سیستم نیومدم چون واقعا فرصتی نداشتم...
یادتونه تو این پست نوشتم دوباره دارم عمه میشم و نی نیمون قراره همون روزای تولد من بدنیا بیاد؟! خب نه نگار ما عجله داشت برای اومدن...چهارمراد یک روز قبل عروسی توی اوج کارای اخرمون ی تماس تلفنی نمیدونین چ استرسی و ب ما وارد کرد...خانم برادرم رفته بود بیمارستان و بستریش کرده بودن و نگار ما ساعت 6ونیم بدنیا اومد..زیااااادی خوب بود و چسبید...فقط نمیدونم چرا انقدر خسته س وهمش خوابه :))

هنوز مرداد شلوغ و زیبای من ادامه داره و امیدوارم برای تمام دوستانم بهترین لحظات و ثانیه ها رقم بخوره و این حسای خوبی ک این چند وقته من داشتم تک تکتون تجربه کنین و مزه شو بچشین...البته آقایون عمه نشن :دی بابا و دایی و عمو بشن :))

+حس خوب وقتیه ک بعد حدود یک ماه بیایی پشت سیستم و توی وبای لیستت ببینی جناب آقای مهبد بعد 7ماه پست جدید گذاشته اونم چ پستی...یک دنیااا ممنونم :)



بهنام بانی-عاشقم کرده



N.K :)
۰۵خرداد

1-فردا ماه رمضون شروع میشه...خداییش چقدر زود اومد :/ نمیدونم امسال چندتاروزه رو میتونم بگیرم ولی کلا این ماه و با تموم سختیاش و گرماهاش و تشنگیاش دوست دارم..مخصوصا سحر و افطار..الان بوی قرمه سبزی توی خونه ی ما پیچیده :) افطار فردا رو هم فکرشو کردم :))


2-از اول امسال قصد داشتم برم ی ازمایش خون بدم ولی خب تنبلی و حالا باشه فردا دیر نمیشه اومده رسیده برای فردا ک برم..این ضعف و خستگی و خواب الودگیای اخیر من احتمال زیاد همه ش برمیگرده به کم خونی..


3-توی مورد 2گفتم خواب الودگی..من این هفته بجای هر کسی ک کمبود خواب داشته خوابیدم  :دی مفید روزی 12ساعت ؛)


4-امسال مرداد فوق العاده شلوغ و زیبایی دارم...هم عروسی خواهر کوچیکه س هم دوباره عمه میشم و نوه ی پنجم ب خانواده مون اضافه میشه :) حالا نکته ش میدونین چیه..نینیمون توی همون روزای تولد من بدنیا میاد...اتفاق از این مبارک تر هست؟  :دی برادرجان و خانمشون میگن شدیدا دوست داریم نینیمون مث تو بشه :))


5-دو سه هفته ای میشه ک گوشیم خاموشه..دیشب حدود 10-20درصد شارژ کردم برای دوسه تا اس ام اسی ک باید میدادم و دوباره خاموش کردم...حالا نت اومدن و تلگرامم فقط زماناییه ک بشینم پشت سیستم...نمیگم خیلی خوبه و راحت شدم ولی در کل خوبه


6-آقاگل ی پستی گذاشتن توی وبشون ب نام چالش اهدای زندگی بخونین و اگر امکانش هست و شرایطشو دارین عمل هم بکنین..اینجا


7-میخواستم یه تک بیت هم بنویسم اما چیزی ب ذهنم نرسید اگر شعر خوشگلی ب فکرتون رسید برام کامنت کنین..

8-التماس عا
N.K :)