انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۰۵مرداد

یک نفر باید باشد ک



بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی



تمام حرف هایی ک دارد آرام آرام درونت می گندد را ب زبان بیاوری



از آن حرف هایی ک شب ها موقع خواب



ب بی رحمانه ترین شکل ممکن ب سرت هجوم می آورند



و رسالتشان این است ک خواب را از تو بگیرند



حرف هایی ک وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!




یک نفر ک وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم،



اصلا یک نفر باشد ک هیچ چیز نداند



یک نفر باشد در این دنیا ک نصیحت را بلد نباشد...



یک نفر ک وقتی برایش تعریف میکنی ک کارم دارد به جاهای باریک می کشد،



پوزخند نزند، به شوخی نگیرد



جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،



آنقدر ک یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت



یک نفر ک تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،



مثل همه ی آنهایی ک خود را علامه دهر می دانند نباشد!



وقتی ک برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،



برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،



راه کار ندهد، فقط گوش کند ..



یک نفر ک بداند این چیزهایی ک تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،



اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است




خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد



بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است،



گاهی حرف می زنند تا ویرانی زلزله درونشان را ب تعویق بیاندازند



حرف زدن گاهی مُسکن است،



آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند،



نه اینکه کمک بخواهند



حرف می زنند ک ویران نشوند



حرف می زنند ک آرام بگیرند



مانند کسی ک خود می داند چه روزی قرار است بمیرد، آرام می گیرند.




ب قول آن رفیقمان ک می گفت :



حرف هایی در دلم هست



ک حاضرم فقط به کسی بگویمشان ک قرار است فردا بمیرد ...



همین...





پ ن:"این پست کامل کننده کامنتی هس ک مریم برا تو گذاشتم"

 


نظرات  (۱۰)

زندگی یک مسابقه بخت آزمایی است، اما من از هر اتفاقی که در زندگی روی می دهد نهایت استفاده را می برم.
سلام نازی جونم
اصلا اشک تو چشم آم بند نمیشه با این پست
مرسی بخاطر سلیقه منحصر بفردت
پاسخ:
سلام جنیفرم... :)
ای جانم ببخش منو :(
قربانت عریز جان...
۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۹ احساس ِ غریب
وای نازنین جان من دقیقا یکی از همین کسایی که فردا قراره بمیره رو شدیدا واسه درددل احتیاج دارم:((

بابت پست هم ممنون دستت درد نکنه عزیزم:)
پاسخ:
منم میخوام مریم نمیگم مردن ولی هر چی گفتم هیچی نگه و نصیحتم نکنه فقط گوش کنه حرفام ک تموم شد بره...

خواهش عزیزم قابل تو رو نداشت گلم :)
آره پست کن : ))
سلاممممممممممم
پاسخ:
کدومارو؟
دستخط یا چالش؟ :))
سلامممممممممم

قــــــرار نیست که هـــمه ی دنیــــا شاعــــر بشوند یا نویســنده!!!!!

ولـــی برای هـــر انســـانی

گاهـــی لازم اســـت

بایســـــتد یک گوشــــه ای

به آســـمان خیـــــره شود

و خیـــــلی خیـــــلی آرام

بی هیـــــــچ واســـــطه ای!

به او بگویــــــد که:

دوســـــــتش دارد...

پاسخ:

خـــدای مهربان من

تمام شعـــرهای عاشـــقانه ی جهان شبیه تو اند!!!

تو امــــا پشت استعاره ای ایستاده ای

که به ذهـن هیـــچ شاعری

نخواهد رسید...

سلام نازی جونم
وااااااااااااااااای این پست حال این مدت من بود :(
با تموم وجود هر کلمشو درک میکنم :(
ولی شکر خدا من یکی کثل تو سر رام قرار گرفت :)
ممنونم از مهربان خداوندم :)
پاسخ:
سلام عزیزم.. :)
ای جان دلم :(((
خیلی سخته خیلی...
آخ مهنازم چی گفتی مرسی مرسی... :**
چقدخوشحالم اگر تونسته باشم حتی برا چن ثانیه آرومت کنم...
خداجونم عاشقتم... :)
۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۷ فاطیما کیان
آری یک نفر باید باشد :)
پاسخ:
باید باشد... :)
اشیا برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند
ولی افسوس امروزه از انسانها استفاده می شود و اشیا دوست داشته می شوند !
پاسخ:
چ تلخ جنیفرم...:((
سلام نازی جووووووووونم
خوبی خواهرم؟
ایام به کام هست؟؟؟
پاسخ:
سلام جنیفرگلم... :)
قربونت خواهری جونم خوب باشی خوبم..
خداروشکر...
میبوسمت
۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۳ -- ورونیکا --
یک درود ویژه از اینجا
من دور از جونم قرار نیس فردا بمیرم
شایدم قرار باشه
آدم که از فردای خودش خبر نداره که :)))
خلاصه قرار باشه یا نباشه؛
من حاضرم داوطلبانه حرفات رو خیلی بسیار جدی بشنوم و تهشم ی سیلی جاناااانه مهمونت کنم
قول میدم تجارب گرانبهامو هم در اختیارت قرار ندم:))
والا خو طرف قراره فردا بمیره بعد جنابعالی تازه میخوای برلش دغدغه درست کنی؟؟
دم مرگم آسایش نداریم والا:)))
+ ببخشید من اینقدر بیشورم و احساسات حالیم نی:))
++ البته بیشتر حسودم تا بیشور:)) الان حسودیم شده به اونیکه قراره فردا بمیره. نه به خاطر اینکه قراره بمیره، به خاطر این که قراره جانانه بزنه تو گوشت:))
+++ من میخوام جانانه بوست کنم که جای اوف سیلی جانانه بهتر شه
++++ چقدر حرف زدم. گلوم خشک شد :)))
پاسخ:
درود ویژه تر هم از اینجا :)
جونت سلامت باشه عزیزدلم عه این چ حرفیه تو میزنی....عصبانی شدید....
ولی خداییشا در مورد خودم میگم از کجا معلوم ده مین دیگه ک از رو این صندلی بلند شم نیفتم بمیرم...اگر مردم وصیتم و ب تو میکنم از همه برام حلالیت بطلب :)))

خخخخخخخخخخخ :)))
سیلی رو هستم نمیدونم این سیلی زدن چی داره آدم انقد حس خوبی نسبت بش داره :)))
خداییش از این بعد ب قضیه نگا نکرده بودم ک براش دغدغه درست میکنم :))فک کن نیکا تو اون دنیا همش حواسش ب حرفا و مشکلات منه...
ای جون دلم دوباره تو این حرف و زدی دختر بد ...
نیکاااااااااااااا نگو دیگه عه...چ دختر بدی
ب جان خودم خودمم خیلی احساس و این چیزا حالیم نیس :))))
نگا نکن عاشقانه میذارم  فقط چیزایی هس ک خوشم میاد واقعا ب دلم میشینه تازه میخوام ی عکس نوشته بذارم در مورد بیشعوری :)))
فقط نمیدونم کجا سیوش کردم پیدا نمیکنم :)))
ای جانم نیکا خداییش حاضرم بیا تو بمن بزن چنان محکم بزن برق از سه فازم بپره بلکه آدم شم :))
منم دوسدارم جانانه بغلت کنم و بوس محکم ک انقد تو خانمی
آخ الهی بگردمت چی میل داری عزیزم آماده کنم؟
چای
شربت
بستنی
آب طالبی
سایر گزینه ها هر چی ک دوسداری؟

نیکا جان شرمنده دیر شد جواب دادنم ی کم امروز ناخوش احوال بودم و بیشتر دراز کشیده بودم گلم
میبوسمت ی دنیااا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">