انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعارزیبا» ثبت شده است

۲۵بهمن


دهانت را می‌بویند



مبادا ک گفته باشی دوستت می‌دارم.



دلت را می‌بویند ک مبادا شعله ای در آن نهان باشد



روزگارِ غریبی‌ست، نازنین



و عشق را کنارِ تیرکِ راهبند تازیانه می‌زنند.



عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد 



در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما آتش را



به سوخت‌بارِ سرود و شعر فروزان می‌دارند.



ب اندیشیدن خطر مکن.



روزگارِ غریبی‌ست، نازنین



آن ک بر در می‌کوبد شباهنگام



ب کُشتنِ چراغ آمده است.



نور را در پستوی خانه نهان باید کرد



آنک قصابانند بر گذرگاه‌ها مستقر



با کُنده و ساتوری خون‌آلود



روزگارِ غریبی‌ست، نازنین



و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند



و ترانه را بر دهان.

 


شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد



کبابِ قناری بر آتشِ سوسن و یاس



روزگارِ غریبی‌ست، نازنین



ابلیسِ پیروزْمست



سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.



خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد...




"شاملوی کبیر"



N.K :)
۲۲شهریور


وقتی قرار است بروی ، دل دل نکن ...



منتظر نمان  



هیچ اتفاقی ماندگارت نمی کند.



وقتی قرار است بروی ، حتما دل شوره هایت را مرور کرده ای



یادگاری هایت را، بغض های پشت سرت را...



یا می روی بی آنکه یادت بیاید کوچه هایی را که قدم زدیم 



و باران هایی که برسرمان بارید 



و چراغ قرمزهایی که هنوز نمی دانم چرا دوستشان داشتیم.



بهانه برای رفتن زیاد است 



این ماندن است که بهانه نمی خواهد



این ماندن است که دل می خواهد



شهامت می خواهد  عشق  می خواهد ...



حالا هی تو بگو باید بروی ، اصلا همه ی دنیا را جاده بکش



بگو که عشق ب درد شعر ها می خورد 



و من می ترسم از کسی که دیگر 



حتی شعر هم قلبش رانمی لرزاند



کسی که می داند ب غیر از من ، کسی منتظرش نیست



اما دلش ، هوای پریدن دارد ...

 


وقتی قرار است بروی ، حتی  ب آیینه نگاه نکن



شاید چشم های کسی که روبروی تو ایستاده 



منصرفت کند از رفتن



شاید نم اشکی ببینی ، غباری ،  



خیالی دور در آستانه ویران شدن



شاید ناخودآگاه در آینه لبخند بزنی 



و ب تصویر دیرآشنای محصور در قاب بگویی : سلام ... 



شاید هنوز روح کودکانه ات از گوشه ای سرک بکشد 



و نگران باشد که مبادا فراموشش کنی ...



تو لبخند بزن !



من غربت پشت آن لبخند راخوب می شناسم



نمی گویم نرو



اصلا مگر چیزی عوض می شود ؟!



فقط یک  والله خیرالحافظین می خوانم 



و ب چهار جهت فوت می کنم ... 

 

حتی اگر دیگر نبینمت ،  



هر شب ب خوابت می آیم 



تا  ب یادت بیاورم که  بی خداحافظی رفتی ...




"نیلوفر لاری پور"

N.K :)
۱۲شهریور


گاهى براى روزهاى تلخ بى حوصلگى


یک بوسه


بوى خوش یک پیراهن


و یا شنیدن یک دوستت دارم ساده


یک جور خوبى


حال آدم را عوض مى کند


و اینطور آدم مى فهمد


لذت دنیا


داشتن کسى ست


که دوست داشتن را بلد است


به همین سادگى …!





N.K :)
۰۹شهریور




برای دوست داشتنت،




لبخندهایت را نه دلت را لازم دارم...




"مهدیه لطیفی"


N.K :)
۰۳شهریور


به وقتِ درد،



به وقت خستگی،



به آنِ مستی،



در هنگامِ ملال،



در زمان شادی،



به گاهِ لذت،



در تمنای تسلا،



با شوق پناه...



در همۀ این اوقات فقط بودن یک‌نفر را طلبیدن؛



عشق شاید که همین باشد...




"امیرحسین کامیار"

N.K :)
۱۱مرداد

هنوز بدرود نگفته ای، دلم برایت تنگ شده است.



چه بر من خواهد گذشت



اگر زمانی از من دور باشی



هر وقت که کاری نداری انجام دهی



تنها به من بیاندیش.



من در رویای تو شعر خواهم گفت



شعری درباره چشم هایت



و دلتنگی....




"جبران خلیل جبران"






عنوان پست:محسن حسینخانی

N.K :)
۳۱تیر

نگذار ک دیگران نام تو را بخوانند....



همین زلال چشمانت



برای پچ پچ هزارساله ی آنان کافی ست....




"احمدشاملو"






N.K :)