انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

انسانم آرزوست

خبر داری ک شهری روی لبخندِ تو شاعر شد / چرا این گونه کافر گونه بی رحمانه می خندی؟

۱۴دی


ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد.. .


در چهل سالگی بود ک خواب حج میبینه و مرد دین میشه و ب سفر حج میره .


پنج بار ب سفر حج میره که جمعا 15سال از عمرش رو در سفر حج گذروند.


پس از 5 سفر ، دیگه ب حج نرفت !


اهل شهر ب ناصر خسرو گفتن چرا دیگه ب حج نمیری ؟


گفت ؛ در سفر آخرم در راه رفتن ب حج در میانه راه یکی از همقطاران غذایی نداشت رویش نمیشد تا از کسی غذایی طلب کند،


دیدم ب یکباره از شدت ضعف در حال موت است؛ 


خرمایی داشتم ب او دادم و حالش بهبودی یافت . . .  در آن لحظه به ناگاه گمان کردم ک کعبه را طواف مینمایم


و در  همان هنگام این شعر را سرودم :


" همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن


همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن


ز مدینه تا ب کعبه سر و پابرهنه رفتن


ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن


شب جمعه ها نخفتن ب خدای راز گفتن


ب خدا ک هیچکس را ثمر آنقدر ندارد


ک ب روی نا امیدی در بسته باز کردن "



۹۴/۱۰/۱۴
N.K :)

نظرات  (۱)

خیلی این شعرو دوست دارم ولی نمیدونستم از ناصر خسروعه
آخه یه جا این شعرو خوندم نوشته بود شیخ بهایی چقدر اطلاعات غلط میذارن تو نت
فوق العاده بود ب هر حال مخصوصن که مشخص شد سرودن این شعر داستانش از چه قرار بوده ^_^
پاسخ:
اره مهناز بعضی جاها نوشته شیخ بهایی بعضی جاها هم ناصرخسرو
خودمم گیج شدم مهناز :|
ولی اگر همین باشه واقعا قشنگه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">